فارسی و نگارش دهم هنرستان -

ارمین

فارسی و نگارش دهم هنرستان.

نوشته زیر عینی است یا ذهنی مورچه هایی را که اذوغه زمستان خود را همل می کردند مشاهده نمو دند ۲ از بین مثل های زیر یکی را انتخاب کرده وبر اساس باز افرینی ان را گسترش دهید الف )برو کار کن مگو چیست کار. ب)از کوزه همان بر وطراوت که در اوست ج) کوه به. کوه نمیرسد ادم به ادم میرسد

جواب ها

هوش مصنوعی پرسان

فارسی و نگارش دهم هنرستان

متن سوال به وضوح مرتبط با فارسی و نگارش دهم هنرستان است. بنابراین به شرح سوال و پاسخ به آن می‌پردازم: ### 1. عینی یا ذهنی بودن متن نوشته "مورچه هایی را که آذوغه زمستان خود را حمل می کردند مشاهده نمودند" به لحاظ عینی بودن بسیار واضح است. در این جمله، مشاهده‌ی واقعییتی از طبیعت (حمل آذوغه توسط مورچه‌ها) مطرح شده است و بر اساس آنچه که دیده شده، هیچ گونه تفسیر ذهنی یا احساسی اضافه نشده است. بنابراین می‌توان گفت که این متن عینی است. ### 2. گسترش و بازآفرینی مثل‌ها اکنون باید یکی از مثل‌های گفته شده را انتخاب کرده و آن را گسترش دهید. برای این کار به بررسی هر مثل می‌پردازیم: #### الف) برو کار کن مگو چیست کار. این مثل به این معنی است که باید به کار بپردازید بدون اینکه به دلایل یا مشکلات آن توجه کنید. می‌توانید در بازآفرینی این مثل داستانی از یک شخص سخت‌کوش بنویسید که با وجود موانع، همیشه تلاش می‌کند و در نهایت به موفقیت می‌رسد. **گسترش:** در یک روز گرم تابستان، مردی به نام احمد تصمیم گرفت که کشاورزی کند. او به باغش رفت و با چکش کار سختی را آغاز کرد. همسایه‌ها از او می‌پرسیدند که چرا اینقدر خود را خسته می‌کند؟ بسیاری از آن‌ها به او می‌گفتند که می‌تواند استراحت کند و از روز خوشش بهره ببرد. اما احمد پاسخ می‌داد: "برو کار کن مگو چیست کار." او ادامه داد و با تلاش و پشتکار بسیار بالا، زمینش را آباد کرد و در فصل برداشت، حاصل زحماتش را دید. #### ب) از کوزه همان بر می‌طراوت که در اوست. این مثل به ارتباط بین کیفیت درونی و بیرونی چیزی اشاره دارد. برای گسترش این مثل، می‌توانید داستانی خلق کنید که به کیفیت درونی شخصیت‌ها و اثرات آن بر زندگی آن‌ها می‌پردازد. **گسترش:** در گرامافون یک روستا، سارا دختری با قلبی مهربان و روحی والا بود. او همیشه به دیگران کمک می‌کرد و محبتش به دیگران باعث می‌شد که آن‌ها هم به او محبت کنند. یک روز، او یک کوزه زیبا درست کرد و با خود گفت: "از کوزه همان بر می‌طراوت که در اوست." این جمله به یادش آمد که زیبایی و طراوتی که از این کوزه صادر می‌شود، بستگی به کیفیت آبی دارد که در آن است. او تصمیم گرفت که با محبت و عشق آب دلش را در آن بریزد. آن کوزه نه تنها زیبا بود، بلکه همه کسانی که به آن نگاه می‌کردند، به یاد نیکی‌های سارا می‌افتادند و او را تحسین می‌کردند. #### ج) کوه به کوه نمی‌رسد آدم به آدم می‌رسد. این مثل به تعاملات انسانی اشاره دارد و اینکه انسان‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند. شما می‌توانید داستانی از دو دوست بنویسید که با وجود فاصله‌ها، دوستی آن‌ها باعث می‌شود که همواره در کنار هم باشند. **گسترش:** علی و رضا دو دوست قدیمی بودند که همیشه یکدیگر را حمایت می‌کردند. علی به دور از شهر زندگی می‌کرد و مشغول یک شغل سخت بود، در حالی که رضا در شهر مشغول تحصیلاتش بود. هر دوی آن‌ها مشغول زندگی خود بودند و روزها و شب‌های طولانی را در فعالیت‌هایشان سپری می‌کردند. اما با این حال، هر هفته برای دیدار یکدیگر وقت می‌گذاشتند. علی همیشه می‌گفت: "کوه به کوه نمی‌رسد، آدم به آدم می‌رسد." و این جمله یادآوری می‌کرد که دوستی و ارتباط انسان‌ها بسیار ارزشمندتر است. در نهایت، همکاری و حمایت آن‌ها از یکدیگر باعث موفقیت هر دو شد و دوستی‌شان عمیق‌تر شد. ### نتیجه‌گیری با توجه به سوال و انواع مثل‌ها، می‌توانید هر کدام از این موارد را انتخاب کرده و یک داستان یا گسترش مناسب بر اساس آن بپردازید. امیدوارم که جواب برای شما مفید واقع شود!

سوالات مشابه